همه محسنها غریبند؛ غریب میروند، غریب شهید میشوند و آنقدر وحشیانه، ددمنشانه با آنان برخورد میشود و مظلومانه از دنیای فانی به سرای باقی عروج میکنند که در مظلومیتشان، بر حق بودنشان، پاک بودنشان هیچ کس شک نمیکند و صدای مظلومیت شیعه را به گوش همه عالم میرسانند.
وقتی پنجمین سلاله خاندان عصمت، نیامده پر کشید، همه صدای مظلومیت مادرش را شنیدند، حقانیت پدرش را فهمیدند…
وقتی پیکر قاری خوشصوت آستان رضوی در میان ابدان مطهر شهدا با صورتی کبود پیدا شد، همه فهمیدند که چنین قساوتی فقط از کسی بر میآید که با اسلام سر ستیز داشته باشد. صدای ملکوتی محسن حاجی حسنی کارگر را همه در مسابقات جهانی مالزی شنیدند، قاری خوشسیما، جوان و خوشصوت ایرانی تحسین و تمجید همه حاضران را برانگیخت و بسیاری از قراء بزرگ از همه جای جهان، برای شهادتش تسلیت نوشتند.
زمانی که خبر شهادت خبررسان پیروزیهای سپاه اسلام در حریم عمه سادات، رسید، خیلیها باور نکردند که دیگر گزارشها و تصویرهای خبرنگار زاهدانی واحد مرکزی خبر از سیمای جمهوری اسلامی ایران، پخش نمیشود. محسن خزائی، راوی فتح و شهادت، با کمین نیروهای داعش به شهادت رسید. همان زمانی که طبق اسناد بینالمللی، مصونیت داشت و کسی حق تعرض به او را نداشت.
و این روزها، شهادت محسن حُجَجی، رزمنده دیگری از تبار محسنهای شهید، صدای مظلومیت مردم سوریه و خباثت متجاوزین را به جهان مخابره کرد… شهادتی که به گمان نزدیکانش، خودش از قبل میدانست و آرزو میکرد. آخرین نگاه مقتدرانه او که در حافظه دنیا ثبت شد، هیچ نشانی از ترس، سستی در آن راه ندارد… آغوش گرم خدا گوارای وجود…
دعا کنید ما هم محسنی برویم.