کد مطلب: 21983

عهدهای مچاله شده!

جمعه ۹ تير ۱۳۹۶

به رسم هر روز صبح،به رسم عاشقی می خوانم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم رب النور العظیم ورب الکرسی الرفیع ورب ال…

قدم به قدم پیش می روم

تا می رسم به

اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا و ماعشت من ایامی عهدا و عقدا…

بغض در گلویم درد می گیرد

دل به کما رفته ام به حس می آید

چشم ها را که باز می کنم

عهد های ریخته به زمین را می بینم

که مثل کاغذهای مچاله شده به گوشه ای پرتاب شدند

وعهدی جدید در دست دارم

شقیقه هایم نبض می زند

قرار است باور کنم که باز هم تو دلگیری ودل نگران

دل نگران دل به کما رفته ام

دست دراز کن دلم می خواهد

این بار می خواهم عهد ببندم که عهد نشکنم

وتو مهربانتر از همیشه بگویی

عهد نکرده ام که دگر عهد تورا باور نکنم

اما عهد کن که وفا کنی

تنها می توانم سری تکان بدهم که می شود زدن ضربه ای به برگی که پر از قطره است و یک به  یک شروع به چکیدن می کند

و حالا ادامه می دهم

وبیعه له فی عنقی…

اما این بار با عزمی راسخ تر

برایم دعا کن

که برایت دعا کنم

اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها

خط خطی های من