کد مطلب: 21981

باور ندارم!

یکشنبه ۴ تير ۱۳۹۶

ادب حکم می کند بعد از اتمام هر میهمانی از میزبان تشکر کنیم .

راستش دلم نمی آید خداحافظی کنم حتی دلم نمی اید باور کنم که دارد تمام میشود .

روزهایی بودند که تمام وجودم با وجودت عجین شد ، در عوض روزهایی هم بود که تمامِ

من با تو دور شد !

این دوری نزدیکی برای هردوی ما آشناست ، و مقصر اصلی اش من بودم وخواهم

بود ، چیزی که نتوانستم در این بیست و اندی سال تصحیحش کنم و خاتمه بدهمش.

نمی دانم تا سالِ بعد دوباره دعوت نامه ای خواهم داشت یا نه !

این روزها مرگها هم به چشم آنقدر اسان و عجیب می ایند که نمی شود آنها را از خود

دور دید . . .

در همین ثانیه ها دلتنگ همین میهمانیت شدم . شکر که در این سال زنده بودم و

شکرتر که سلامتی  داشتم برای روزه گرفتن .

خب دیگر بغض امانم نمی دهد حرف بزنم خودت بقیه حرفهای دلم را بخوان .

... قلم ...