انگار جانم نمي شنود!
سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵
او تحفه ی شی ء مادی رابه سوغات آورد.
کار انسان عصر مدرنیته به جایی رسیده که تمام همت وتلاشش تمام سرمایه اش (عمر )
وحتی وچود پاک ومطهرش راهزینه این شی ء مادی کرده است.
شی ناسپاسي از الله، با مدلها و رنگها و سایزها ی مختلف اطراف مرا پرکرد،
از درون هیچ کدام تسیبح حق به گوش نمی رسد.
نمی دانم این علاقه وافر من به خاطر چیست ؟
به سرعت این شی ء مادی جای تمام مقدسات معنویات را می گیرد.
در همین نزدیکی صدای نیاز هم وطنانم به گوش می رسد
اما انگار جانم نمی شنود.
من هرروز بیشتر غرق در این اشیاء دنیای توهمی می شوم
و باز هم در پی کشف یک مدل جدید پایبند به این شی می گردم.
تنها راه رهایی و گذر از فَلأَقتحم العقبهَ رهایی از این شيء بی جان است.
بیايیم ابراهیم عصر مدرنتیه شویم تابتوانیم در آتشکده آخرالزمان گلستانی زندگی کنیم.
وگرنه درکاخهای جهنم دنیا لذت های سرد وبی روح ما را فرا می گیرد.