کد مطلب: 17410

توهم...

جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴

همه  چی مثل  مترو  می  مونه !  وقتی  اول  صبح  سوار  میشی ،  هیچ  کس  نیست . بعد  هی  آدمها  سوار  می  شوند . جور واجور ،  رنگارنگ، کوتاه  و  بلند . چاق  و  لاغر . اخمو و  مهربون . 

یکی  کنارت  میشینه، یا مهربون و خوش  صحبته  و  یا  بد اخلاق  و  اخمو  و یا  خواب  آلود که  وقتی  می  خوابه  روی  کتف  تو  آوار  میشه ! یا   فقط  میخوره و یا اینکه  فقط میخونه و یا اینکه فقط حرف می زنه ! یا ازش خوشت میاد و یا بدت میاد ! اون مصاحب توست ! صاحب بالجنبی که از تو در باره اش می پرسند ! و در قران آمده !

بعد  کم کم پیاده می شوند و پیاده  . . . 

وقتی به یک ایستگاه اصلی میرسی ، همه پیاده می شوند و تو تنها در داخل کابین گور ! می مانی ! برای همینه که اموات در اون دنیا می گویند : مدت توقف ما  در دنیا یک روز یا نصف روز  بوده ! معلومه دیگه ! اون جا اون قدر وسیعه که 100 سال عمر  در برابرش ، هیچ ارزشی نداره !  

زندگی  مثل  خوابه ! وقتی اون طرف میری  و بیدار می شوی !  بخاطر خوابهایت ترسیده ای و  وحشت کرده ای ، خندیده ای، . . . 

برای هیچی این همه ترس و اضطراب !. . . . 

باید خونه بخرم  . باید مدرک بگیرم . باید بچه دار بشم . باید سالم بمونم  و هزار باید دیگه . . . در حالی که کنار نیت و خواسته های من ،1000 تا خواسته و نیت  های معارض دارند تلاش می کنند !

کاش ما همت خودمون مصروف جایی می کردیم که واقعی بود و ماندگار .  رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود  : این دنیا و هر چه در آن هست ، ملعون  است ، مگر اینکه برای خدا باشد .

طرید