کد مطلب: 16218

ساکت و آرام!

دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴

نشسته بودم، مثل همیشه ساکت و آرام!  با ذهنی درگیر سوالی بی جواب. نه حسی برای مطالعه داشتم و نه شوقی برای سر زدن به وبلاگ و کتابخانه های مجازی و خیره شدن به صفحه مانیتور. به اطرافم نگاه کردم، با دیدن خودکار و دفتر در فاصله کمتر از یک متر، لبخند زدم، لبخندی شبیه نگاه صیاد به صید.  با  فکر به نتیجه، با نفس خود مبارزه کردم و از خودکار چشم پوشی. اگر خودکار به دستم  افتد ، آن هم بدون نیت قبلی، در و دیوار و زمین و آسمان اولین کاغذ و دفتری که در دسترسم باشد،  از خط خطی های بی منظور بیچاره می شود.  گاهی سفیدی  صفحه دستمال کاغذی هم، از این  سرگرمی با دوست دیرینه ام جناب خودکار، در امان نیست. نگاهم دنبال وسیله دیگری بود.  آقای برادر در حال تقدیم  جعبه شیرینی غدیر به مادر بود.  عید غدیر در شهر  و منزل ما زیباترین روز سال است.  پر شور و متفاوت. مثل کسی که گمشده خود را یافته، حمله کردم به جعبه و طناب آن را کشیدم. محکمی رشته دستم را خط انداخت. با چاقوی درون بشقاب میوه،  قطعه ای چند سانتیمتری از آن را جدا کردم و خود را سرگرم. رشته های ریز و درشت تمام مشتم را پر کرده بود اما هنوز هم امکان بازتر شدن بود، در حین این اتم شکافی با دقت،  سوالم را مرور می کردم : « حدیث واقعه غدیر که متواتر است و مورد توافق شیعه و سنی، زمانش هم که حجه الوداع، از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا شهادت حضرت زهرا علیها سلام هفتاد تا نود روز به عبارتی چند ماه، چه شد که دست علی علیه السلام صحابی بیست و سه ساله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با آن سابقه درخشان چند ماه قبل بر فراز دست پیامبر بود و اینک رشته ریسمان بر آن دست مبارک و مولا تنها؟! چرا  هزاران  نفر به آسانی  حرف حق را فراموش کردند؟». با صدای حیرت زده  مادر از فکر بیرون آمدم: خون دستت روی فرش نریزد چه کردی با دستت ؟ بدون اینکه متوجه باشم  دستم غرق خون بود !! چه کسی باور می کرد تجمع رشته های نرم و لطیفی که به سختی دیده می شد، دستم را تا  حد جاری شدن خون بریده بود؟ ازمعمای حل شده ترسیدم.  امروز هم می شد بیعت کنندگان غد یر را دید!  وقتی بدی ها رشته رشته در تار و پودمان جای گرفت و برای زدودنش تلاش نکردیم، روزی طناب زشتی هایمان،  بر گردن باورها یمان بسته خواهد شد  و آن وقت است که ،  با باورهای  ساکت و آرام، برای رضای خدا یی که بر جانمان حکومت می کند، دست دوست را خواهیم بست. برای دلی که شیطان نفس بر آن حکومت می کند، انکار حق مشکل نیست، فقط کمی زرق و برق دنیا می خواهد. شاید امروز بهترین تلاش برای زنده ماندن غدیرعلاوه بر مراسم جشن و سرور و سنت های دیرینه محبوب،  این باشد: تلاش برای صفای  حرم دل از آلودگی ها!

 صداقت/ 10 مهر 94/ عید غدیر