کد مطلب: 15619

تو ای باب معرفت!

جمعه ۹ مرداد ۱۳۹۴

هر روز که به عقل خود رجوع می‌کنم و بر ندانسته‌های خود مهر خاموشی می‌زنم ،
ولی باز موج آگاهی به سراغ من می‌آید و رشد و حقّانیّت خود را در آن می‌یابم
شاید به دنبال گمشده‌ای می‌باشم که سال‌ها در پی آن بوده‌ام
و هر روز بر بلندای قلعه‌های معرفت و حکمت آن را جویا می‌شوم .
آن دریای بیکران معرفت و حکمت از سال‌ها بر پرده‌ی نمایان روزگار موج می‌زند
و هر روز بر دست‌های خردمندان و عالمان جهان سیر تکاملی خود را می‌پیماید ،
با دست‌های کوچک خود آن را با دیدگانم عبور داده و صفحه‌ی مشق خود را با آن شروع می‌کنم ،
برگ‌های پر از نورانیّت علم و معرفت آن با سیاهی قلم‌های به گِل نشسته‌ی استادان ادیب نوری تازه را جلوه‌گر می‌شود
و موج موج کلمه‌های این دریای بیکران از سوی فرسخ‌ها و روزگارهای بسیار دور بارور می‌شود
و بر پهنای این صفحه‌ی سیاهِ علم نمایان می‌شود .
و تو ای باب معرفت!
همچون سازِ گل‌های شقایقی که از وجود عصرها ، وزن‌ها به وجود می‌آید
و ناگفته‌های بی‌مقدار و وسیع این دنیای پهناور را بر روی صفحه‌ی کبود به نظاره می‌کشاند
و عطش عالمان را همچون غروب خورشید بی‌پایان فرو می‌نشاند
و هر روز با نظاره بر این موج خروشان ، گویی ساقه‌هایِ طلاییِ گندم‌زارهایِ دشت حکمت رشد می‌کند
و باب آن تا به سوی عرش کبریایی بالا می‌رود .
آن‌گاه که خود را در این دریای بیکران یافتم ،
بر آن باور شدم که هنوز بر ساحل این دریای وسیع بر ماسه‌زارهای خشک ، غلتان و حیرانم
و ناگفته‌های من هنوز بر پهنه‌ی وسیع آن موج می‌زند
و شمع بیداری من با نور علم و معرفت روشنی می‌یابد
و ساز من با کلمه‌های توانای آن تنیده می‌شود .
پس هر روز با کشتی خود بر ساحل این دریا لنگر انداخته و تا عمق بی‌نهایت آن فرو رفته
و دفتر دین و زندگی را باز می‌کنم و بر ناگفته‌های خود مهرِ ادب و دانش را می‌زنم .
 
نرگس آچاک پور / مدرسه علمیه طوبی بهبهان/ وصف کتاب و کتابخوانی