کد مطلب: 15561

تو هم می توانستی!

پنجشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۴

همیشه ساعت های عمرم رامدیون خون پاکت می دانم...

آری تو هم می توانستی همانند بقیه ی گل های محمدی، زندگی را بر روی ریل های قطار دنیا با نیمکت و تخته ، شاگردی ومعلمی حرکت بدهی،  به اوج برسی . پلاک بی نامت را درجایی پیدا کنیم که به جای خاک، طلا وزیبنده های دنیایی رویش ر اصیقل داده باشند.

آری توهم می توانستی  جسمت را در زیباترین مکان های دنیای فانی هم چون کالیفرنیا پرورش دهی وبا مدرک مهندس دنیا شناس مالی  و با  پاس کردن عقاید  یهود و مسیحی دردانشگاه آکسفورد نمرات فرعون پرستی بگیری.

توهم قدرت این را داشتی که لباس خیانت تنت کنی و پرچم یاری سیدعلی را بردستت بگیری، شعار بدهی لبیک یاعلی ! اما در ذهنت هم چون سایرخار های انقلاب  فتنه گری  کنی.

می توانستی بمانی  و در زمره ی آشوبگران، اشک ازچشمان سیدعلی روانه ی کربلایی کنی   که کوفیان  با حسین  کردند...

آری تو می توانستی  و فعل های بسیاری  در زندگیت صرف کنی، اما گل محمدی سیزده گل برگ زمان، روح خدا ،ایمان و عقیده اسلامی و زمانی ات که در مکتب روح خدا نمره ی فاحسن تبارک الله گرفت به موجودات آشفته ی  قبل و بعد از انقلاب  درس آزادی و ایمان داد.

تو پلاک  خود را برفرازکاخ سفید ایمان به نشانه جا گذاشتی و رنگ سرخ خونت چشمان خارهای انقلاب را شست و بصیرت را دردل عمارهای خامنه ای به جاگذاشتی ...

راهی را که ریل های قطارزندگیت را روی آن به حرکت درآوردی هزاران شاخه ی گل محمدی دیگررا شکوفه دادی وبی عطر آن ها را در دنیای مستضعفان به امید دلشان هدیه کردی.

راهت را با فانوس و پرچم لبیک یا  سیدعلی درخیابان ولایت می پیماییم.

نویسنده:خانم مرضیه نظرپور