کد مطلب: 14319

دوربين هاي سرّي!

یکشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۴

كمتر به ياد دارم همراه خود كليد برده باشم. تقريبا هميشه ، از حضور مادر مطمئنم. اصلا زيبايي  باز شدن در توسط شخصي كه منتظر آمدنت باشد مفهوم كليد و كليد داشتن  را انكار مي كند.  سر زدن به كتابخانه  دارالقرآن شهرمان از عادات اين روزهاي پر از خالي است. دور ماندن دو هفته اي از اين عادت و سر و صداي سرشار از شور و اميد كلاس شكوفه ها ، ا جازه بيشترماندن را  نداد و كمي زودتر از هميشه برگشتم منزل .  پشت درب  منتظر  بودم.  از ساعت، مي شد بفهمي مادر داخل آشپزخانه مشغول است و بايد صبور بود.  در همين گير و دار انتظار،  صدايي از سمت ديگر كوچه، درست روبروي در منزل،  به گوش مي رسيد. نگاهم را بر گرداندم، دو چهره آشنا و لي نا شناس، دو پسربچه 5، 6 ساله كه مشغول بحث پيرامون بستني هاي در دستشان بودند، يكي قاشق بستني مي خواست و ديگري مي گفت صبركن برسيم خانه، آب مي شود بيا برويم. ناگهان يكي از آنها متوجه  حضورم شد، بحث و ناراحتي را رها كرد، با دهان باز و بشاش گفت: «اِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ اِ  اِ علــــــــــــــــــــــــــــي خانم دارالقرآن خونشون اينجاست!» و به چشمانم خيره شد و خنديد. حالت صورت و لبخندش ديدني بود.نا خواسته خنديدم. انگار هزار سال  ، دنبال آدرسم بوده وسرگردان و شيدا، حالا  رسيده به مقصود!!!  دو دقيقه انتظارگذشت و درب باز شد. دستي تكان دادم براي علي و دوستش و وارد منزل شدم.  انتظار كوتاه ولي آموزنده اي بود. نشستن  در مجاورت كلاس شكوفه ها، بدون برقراي كوچكترين ارتباط كلامي  با اين  كودكان كمتر از 6 سال و ديده شدن در چند نوبت توسط  آنان، خاطره مرا از ذهن پذيرا و چشمان بينايشان، پاك نمي كند، حتي وسط دعواي بستني. بايد خيلي دقيق بود، رفتارهاي ما، چه مي كند با ذهن و دل هاي بينايشان خدا مي داند. دوربين هاي سري و فهم كودكان مسئله كوچكي نيست ، مخصوصا فيلمبرداري از رفتارهاي اطرافياني كه با آنها رابطه  عاطفي  دارند.  فراموش نكنيم هفت سال اول  زندگي روش آموختن براي كودك، تقليد است تقليد! مرجع تقليد درستي باش!