کد مطلب: 13463

تلاش برای جاودانگی ذهن با فناوری

چهارشنبه ۱۷ دى ۱۳۹۳

انسان‌ها براي هزاران سال در تعقيب جاودانگي و زندگاني هميشگي بوده‌اند. در برخي از فرهنگ‌ها افراد بر اين باورند كه با انجام مراسم‌هايي خاص مي‌توانند زندگي جادوان بيابند و در مذاهب مختلف نيز ويژگي‌هاي مفهوم عمر بي‌پايان ذكر شده‌اند. اما چه مي‌شد اگر علم مي‌توانست واقعا جاودانگي را به ارمغان بياورد؟ چه مي‌شد اگر دانشمندان راهي براي زندگي در تمام دوران‌ها مي‌يافتند؟‌ اينها پرسش‌هاي اساسي پيرامون موضوع جديدي با عنوان جاودانگي ديجيتال هستند. برخي از آينده‌پژوهان كه مهم‌ترين آنها فردي است به نام ري كورتزول،‌ بر اين باورند كه علم در حال كشف روشي است كه توسط آن مي‌توان طول عمر انسان را به شكلي نامحدود گسترش داد. آ‌نها مسيرهاي بالقوه‌اي را شناسايي كرده‌اند كه قابليت رسيدن به اين هدف را دارند.
احتمالا به‌زودي ژن‌هايي كه نقش اصلي در پيري و رشد دارند، شناسايي شده و تكنيك‌هايي براي ايجاد اندام‌هاي مصنوعي با قابليت جايگزيني با نمونه‌هاي طبيعي به‌كار گرفته خواهند شد؛ و يا اينكه بتوان فقط خاطرات، افكار، احساسات و هر آنچه را براي افراد شخصي هستند به يك سيستم رايانه‌اي منتقل كرد و زندگي را در فضاي مجازي ادامه داد.
پيش‌بيني‌هايي از اين دست ظاهرا به فيلم‌ها و داستان‌هاي علمي‌تخيلي تعلق دارند، اما مساله اين است كه كساني در جهان امروزي به‌شدت روي اين موضوع متمركز هستند و معتقدند كه روزي فناوري ما را جاودانه مي‌سازد. در حال حاضر برخي از دانشمندان هاروارد توانسته‌اند در ژن‌هايي از موش كه نقش موثري در پير شدن اين‌گونه دارند تغييراتي اعمال كنند و اميدوارند استفاده از اين تكنيك براي گونه انساني نيز به‌زودي فراهم شود.
پروژه‌هاي ديگر چون پروژه «مغز آبي» Blue Brain از منظري متفاوت به موضوع پرداخته‌اند. هدف از كليد خوردن اين پروژه مهندسي معكوس، مغز انسان و توليد يك مدل مجازي از آن است كه عصب‌شناسان را قادر به ايجاد مغزهاي ديجيتالي مي‌كند؛ مغزهايي كه از هر نظر مشابه مغز انسان عمل مي‌كنند. ري كورتزول بيش از هر كس ديگر در رابطه با اين پروژه و احتمال انجام آن سخن گفته و مقاله نوشته است. به عقيده او مجموعه متنوعي از رشته‌هاي دانشگاهي با روش‌هاي مختلف با همكاري يكديگر مي‌توانند اين رويا را تحقق ببخشند. او در كتاب اخيري (Live Long Enough to Live Forever) كه با همكاري تري گراسمن به طبع رسانده، ادعا مي‌كند براي رسيدن به جاودانگي سه پل اصلي وجود دارد. اولين پل كه در حال حاضر نيز نسبت به آن اهميت زيادي داده مي‌شود چيزي نيست جز‌ انتخاب سبك زندگي مناسب و محدودسازي آثار بيماري و پيري تا حد امكان. كورتزول در مصاحبه تازه‌اي از خوردن غذاي مناسب،‌ ورزش و دوري از استرس سخن گفته و آن را پلي به سوي جاودانگي معرفي مي‌كند.
اما انتخاب سبك زندگي مناسب گزينه‌اي است كه تنها موجب افزايش طول عمر مي‌شود. بنابراين تا زماني كه فناوري در حد و اندازه‌هايي نيست كه بتواند ما را از مرگ نجات دهد بايد به اين پل ابتدايي متوسل شويم. اين روند اوليه ما را به پل دوم كورتزول هدايت مي‌كند. به‌زعم او، پل دوم براي زندگي طولاني دستكاري‌هاي زيستي به‌منظور كاهش يا حذف آثار پيري و از بين بردن بيماري‌ها است. به اين ترتيب دانشمندان با افزايش درك خويش نسبت به بيوشيمي و مشخصه‌هاي ژنتيكي يك فرد مي‌توانند براي هر يك از انسان‌ها روشي سفارشي را پياده كنند. تا‌كنون در اين حوزه پيشرفت‌هاي قابل ملاحظه‌اي داشته‌ايم و هر روزه روش‌هاي درماني جديدي معرفي و آزمايش مي‌شوند. كورتزول بر اين باور است كه علم زماني قادر است تا فرصت زندگي طولاني را از طريق دستكاري و بهينه‌سازي‌هاي ژنتيكي به ارمغان بياورد. اما سومين پل به فناوري‌هاي نانو مربوط مي‌شود. از آنجايي كه امكان دستكاري مولكول‌هاي منفرد در مقياس نانو فراهم خواهد شد، مي‌توانيم اندام‌هايي (‌از جمله مغز) را تقويت كرده يا آنها را با نمونه‌هاي بهتر جايگزين كنيم. اينكه رسيدن به يك چنين جايگاهي امكان‌پذير است يا خير بحث اصلي محافل علمي زيادي را تشكيل مي‌دهد و بسياري رسيدن به چنين موقعيتي را غيرقابل تصور مي‌دانند.

××‌ فرضيه بي‌همتايي؛ يك چالش منحصر به‌فرد
پل‌هاي جاودانگي با فرضيه مهم ديگري از كورتزول به نام «فرضيه بي‌همتايي» Singularity گره خورده‌اند. به‌طور خلاصه دوران بي‌همتا دوراني است كه توسعه فناوري با چنان سرعتي حركت مي‌كند كه جهان روند تكاملي نوين و بي‌مانندي را تجربه خواهد كرد. زيست‌شناسي و فناوري در اين دوران به‌گونه‌اي با يكديگر ادغام شده‌اند كه به جهشي در سير تكاملي انسان منجر خواهند شد.
شركت اينتل امروزه تراشه‌هايي را براي محصولات مصرفي توليد مي‌كند كه مجهز به بيش از يك ميليارد ترانزيستور هستند و همين موضوع امكان پردازش فرايندهاي محاسباتي بسيار سنگين در حد و اندازه‌هاي مغز را فراهم مي‌كند. با اين وجود، اگرچه دانشمندان و پزشكان در توسعه اندام‌هاي مصنوعي توسط پرينترهاي سه‌بعدي موفق عمل كرده‌اند به‌نظر مي‌رسد راه درازي تا رسيدن به ايده‌آل‌هاي كورتزول باقي مانده باشد. يكي از چالش‌هاي مربوط به جاودانگي ديجيتالي اين است كه بايد فناوري‌هايي را متصور شويم كه در حال حاضر به‌صورت عملي وجود خارجي ندارند و تنها در حد و اندازه‌هاي يك فرضيه باقي مانده‌اند. از اين‌رو، هرگونه بحث در مورد جاودانگي ديجيتال داراي ابهاماتي است و نمي‌توان آن را فراتر از يك حدس و گمان در نظر گرفت.
احتمال دارد كه هيچ‌گاه نتوانيم به چنين فناوري‌ دسترسي پيدا كنيم. حتي اگر بر فرض چنين امكان تحقق بيابد، با چالش‌هاي ديگري مواجه هستيم. دانشمندان چگونه مي‌خواهند اين فناوري را آزمايش كنند و با چه مشكلاتي رو‌به‌رو مي‌شوند؟ آيا با از بين بردن سلول‌هاي مربوط به پيري خطر ابتلا به سرطان‌هاي بالقوه وجود ندارد؟ اگرچه هنوز نمي‌توان به اين پرسش‌ها پاسخ گفت.

××‌ نگاهي عميق‌تر به مساله
چه مي‌شد اگر مي‌توانستيم هويت شخصي‌مان را به يك فرمت ديجيتالي تبديل كنيم؟‌ چه مي‌شد اگر امكان آپلود ذهن افراد به سيستم‌هاي رايانه‌اي وجود داشت؟ اينها پرسش‌هاي بسيار چالش‌برانگيزي هستند؛ چراكه با وجود قرن‌ها مطالعه و پيشرفت‌، هنوز درك كاملي از مغز انسان وجود ندارد. پرسش‌هايي مثل اينكه مفهوم نفس (‌خود) چگونه با مغز در ارتباط است؟ خودآگاهي چيست؟ كدام‌يك از عناصر مغز اساسي‌تر از بقيه هستند؟ آيا امكان شبيه‌سازي اين عناصر اساسي در جهان مجازي وجود دارد؟‌ و موارد ديگر هنوز بدون پاسخ روشن در جامعه علمي مطرح هستند.
با نگاهي ساده‌تر مي‌توان ادعا كرد كه جاودانگي ديجيتال روزي به‌وقوع مي‌پيوندد. شايد فقط بتوانيم نسخه مصنوعي و هوشمندي از خود بسازيم و براي نمونه آواتارهاي فيس‌بوك يا توييتر خود را جاودانه كنيم. اما با اين حال اين مفهوم به‌معناي واقعي جاودانگي هيچ قرابتي ندارد. برايان براش‌وود، فردي است كه نسخه اوليه اين مفهوم را با سادگي هرچه تمام‌تر پياده‌سازي كرده است. او هر سال در روز تولدش بايد پستي مبني بر زنده بودن در شبكه اجتماعي منتشر كند. اولين سالي كه موفق به انجام اين‌كار نشود، سيستم حالت مكانيكي‌اش را آغاز مي‌كند. به اين ترتيب سيستم نرم‌افزاري با بررسي پست‌هاي گذشته فيس‌بوك و توييتر آواتار مجازي برايان را زنده نگه مي‌دارد؛ اما اين جاودانگي كجا و جاودانگي مد نظر دانشمندان كجا؟
سخن آخر اينكه، در حال حاضر پاسخ دادن به پرسش‌هاي اساسي مطرح‌شده امكان‌پذير نيست و ظاهرا بايد در حال حاضر در قلمروي فلسفه باقي بماند. موانع جاودانگي ديجيتال تنها داراي ماهيت فناوري نيستند و حوزه‌هاي ديگر دانش را نيز مي‌طلبند. (منبع:عصرارتباط)