امروزه می توان حرف های پروفسور برایت را بهتر درک کرد. با به وجود آمدن نرم افزارهایی که قدرت آنالیز و تصمیم گیری دارند، اتوماسیون راه خود را هر چه بیشتر هموار کرده است. کامپیوترها در حال انجام کارهایی هستند که تا قبل از آنها تنها افراد تحصیل کرده و حرفه ای قابل به انجام آن امور بودند. مدت ها است که هواپیما ها به وسیله ی اتوپایلوت پرواز می کنند. بخش اعظمی از علوم پزشکی از آزمایش و تشخیص گرفته تا جراحی و درمان به کامپیوترها وابسته است. کارخانه ها ابزارآلات و موادی را تولید می کنند که از نحوه ی تولید آن بی خبرند.
هر چند کامپیوترها هنوز نتوانسته اند افراد ماهر را از چرخه خارج کنند، اما شکل و شمایل انجام کار را به کلی تغییر داده اند. در واقع همان بلایی که در قرن بیستم بر سر کارگرها آمد در قرن بیست و یکم بر سر کاربران کامپیوتر آمده است. کارگران صنعت دیروز، کاربران رایانه ی امروز هستند.
یک مورد بسیار خوب هواپیماها هستند. همانطور که گفتیم مدت ها است که اتوپایلوت ها بخش اعظمی از مسیر های هوایی را هدایت می کنند. حتی جت هایی ساخته شده است که در زمان بلند شدن و فرود آمدن هم به خلبان نیاز ندارند. این مساله افراد بسیاری را در صنایع هوایی نگران کرده است.
در سال ۲۰۰۷ در خلال یک تحقیق دانشگاهی، تعدادی خلبان مورد آزمایش قرار گرفتند. در این آزمایش از خلبانان خواسته شد تا در یک محیط شبیه سازی شده یک فروند بوئینگ را که یک موتورش خراب شده و در شرایط بد آب و هوایی قرار دارد فرود بیاورند.
در این آزمایش یک خلبان نتایجی متفاوت و بهتری را از خود به جای گذاشت. این خلبان کسی بود که در هنگام پرواز های واقعی بسیار کم از اتوپایلوت بهره برده بود. در خلال این آزمایش این نتیجه به دست آمد که تمرین زیاد باعث شده تا خلبان مذکور نتیجه ی بهتری داشته باشد. اما امروزه بیشتر زمان بین بلند شدن هواپیما و فرود آمدنش توسط اتوپایلوت هدایت می شود.
باید به این نکته توجه داشت که عدم توانایی یک خلبان هر چند اندک می تواند باعث خسارات جبران ناپذیری شود. مخصوصا زمانی که اتوپایلوت ها ثابت کرده اند چندان هم قابل اعتماد نیستند. چندین فاجعه در طی دهه ی گذشته توسط اتوپایلوت ها صورت گرفته است، به عنوان مثال در سال ۲۰۰۹ پرواز شماره ۳۴۰۷ بوفالو با پرواز شماره ۴۴۷ ایر فرانس بر فراز اقیانوس اطلس با هم برخورد کردند.
سال گذشته سازمان هوایی آمریکا اعلام کرد اخیرا فجایع هوایی رو به فزونی گذاشته است و این امر ارتباط مستقیمی با افزایش استفاده از سیستم های هوشمند دارد. در این گزارش چنین آمده است که در هنگام بروز مشکل، خلبانان به جای اینکه ابتکار عمل را به دست گرفته و از بروز فجایع پیشگیری کنند، ابتدا تا حد امکان صبر کرده اند و شاهد بروز مشکلات بوده اند و بعد از آن از خود عکس العمل نشان داده اند. در حال حاضر سازمان هوایی آمریکا از ایرلاین ها خواسته تا خلبانان را مجبور کنند تا زمانی بیشتری از پرواز را به صورت دستی پرواز کنند.
هر چه نرم افزار ها پیشرفت می کنند، کاربرها پسرفت می کنند و کمتر از چون و چرای کاری که انجام می دهند مطلع می شوند. نرم افزار هایی هم هستند که از پایه برای این کار طراحی شده اند. امروزه حتی لازم نیست عکس زمینه ی رایانه ی شخصی تان را دستی عوض کنید. در نقطه ی مقابل نرم افزار های ساده تر و بعضا کاربر ناپسند تر (!) مردم را پویا تر نگه می دارند و باعث می شوند بیشتر فکر کنند.
ده سال قبل دانشمندان حوزه ی اطلاعات در دانشگاه Utrecht در هلند با دو گروه کار می کردند. گروه اول از نرم افزار های ساده و ابتدایی برای کار خود بهره می بردند، نرم افزارهایی که هیچ کمک جانبی برای حل مسئله نمی کردند. گروه دوم از نرم افزار های پیچیده استفاده می کردند که همیشه همراه با دنیایی از راهنمایی ها و پیشنهادات بود.
دانشمندان دانشگاه Utrecht متوجه شدند که گروه اول اشتباهات کمتری در تصمیم گیری ها انجام می دهد و در عین حال نتایج عمیق تر و بهتری نیز به دست می آورد. در مقابل کار گروه دوم به شدت سطحی است و در مواجهه با مسائلی اندکی سخت تر با مشکلات عدیده ای روبرو است. نتیجه ی به دست آمده این بود که نرم افزار پیشرفته تر قدرت درک و استدلال کاربران را از آنها گرفته بود.
پروفسور Hubert Dreyfus از دانشگاه کالیفرنیا در سال ۲۰۰۲ در مقاله ای نوشت که مهارت انسان در امور مختلف “در خلال قرار گرفتن در موقعیت های مختلف پیشرفت می کند.” به بیان دیگر مهارت های ما بهبود نخواهند یافت مگر این که مسائل مختلف را در شرایط مختلف تجربه کنیم و ذهن خود را به چالش بکشیم.
بر خلاف صبحت های پروفسور Dreyfus نرم افزار های جدید مسیر متفاوتی را در پیش گرفته اند. در واقع هدف اصلی این نرم افزار ها این است که چالش ها را از سر راه شما بردارند. اگر این چنین باشد، پس فرصتی برای تمرین ذهن باقی نمی ماند.
با این وجود اتوماسیون هر چه بیشتر در میان جامعه رسوخ پیدا کرده است. با گسترش سیستم های کنترل سلامتی بخش اعظمی از درمان و سلامت به نرم افزار ها و سخت افزار ها وابسته است. چک لیست ها و آزمایش های گوناگون تنها از طریق دستگاه های پیشرفته صورت می گیرد. اتفاقی که هر چه بیشتر بین بیمار و پزشک فاصله انداخته است.
این امر عواقب عملی هم داشته است. در گزارشی که اخیرا منتشر شده به این نکته اشاره شده که دستگاه های تشخیص بیماری در مرگ اولین فرد مبتلا به ابولا در آمریکا، نقش موثری ایفا کرده اند. این دستگاه ها با عدم هشدار به موقع و تشخیص غلط از وضعیت بیمار باعث مرگ وی شده اند. در واقع قبلا پزشکان و پرستاران به صورت برنامه ی زمان بندی شده به بیماران رسیدگی می کردند که به دلیل حضور دستگاه و نرم افزار مخصوص نیاز به حضور فرد نبوده است.
حتی بخش هایی که نیاز به خلاقیت دارند نیز از اتوماسیون رنج می برند. نرم افزار های طراحی پیشرفته به معماران کمک کرده اند تا شکل هایی بسیار پیچیده طراحی کنند و بسازند. اما این امر روح خلاقیت را از طراحی های آنها دزدیده است و باعث شده تا در اعماق طرح ها، تفکرات یکسانی نهفته باشد.
روانشناسان معتقد اند معمارانی که هنوز به صورت دستی طراحی می کنند (البته اگر چنین معمارانی وجود خارجی داشته باشند) با اجزای سازه ای که طراحی می کنند به بهترین شکل ممکن آشنا هستند و از قدرت خلاقیت بالاتری برخوردار اند.
وقتی یک طراح سیستم شروع به انجام پروژه ای می کند، اولین چیزی که در نظر می گیرد توانایی کامپیوترها برای انجام محاسبات است. سپس نرم افزار ها را بررسی می کند و تا جای ممکن فعالیت ها را به مجموعه ی نرم افزار هایش می سپارد. چیزی هایی که می ماند معمولا وارد کردن داده ها، دنبال کردن دستورالعمل ها و استفاده از اطلاعات استخراج شده است که بر عهده ی نیروی انسانی است.
به دلیل نیاز روز افزون به افزایش سرعت و دقت در انجام امور، نقش انسان از یک نقش محوری به یک نقش پشتیبان تغییر یافته. عاملی که باعث می شود ذهن انسان هر چیز بیشتر در تعطیلات بماند و نقش خود را به عنوان مرکز تمام کارها ایفا نکند.
راه چاره
فلسفه ای جدید در این میانه با عنوان “اتوماسیون با محوریت انسانی” به وجود آمده است. در این فلسفه مهارت های افراد در مرکز قرار دارد و اتوماسیون با توجه با آن صورت می گیرد. سیستم ها طوری طراحی خواهند شد تا افراد را در “چرخه ی تصمیم گیری” نگه دارند. این یعنی بخش مهمی از انجام امور، تصمیم گیری ها و قضاوت ها به عهده ی انسان است و سیستم ها تنها همانند منشی ها امور پیش پا افتاده را انجام می دهند. این امر باعث می شود که نیرو ی کار فعال تر و درگیرتر بوده و ماهر تر و خلاق تر شود. چه بسا روزی یک کارگر خلاق صنعتی را دگرگون کند.
در مدل ذکر شده نرم افزار نقشی اساسی اما ثانویه را بازی می کند. نرم افزارها تنها اموری را انجام خواهند داد که اپراتور قبلا آنها را به خوبی یاد گرفته است و یا در هنگام بروز مسائل غیر منتظره کاربر را مطلع می کند. همچنین نرم افزار ها می توانند اطلاعات تکمیلی را مهیا کنند و بدین صورت باعث گستردگی دانش اپراتور در مورد مسئله و یا کار محول شده گردند.
به عنوان مثال ایرلاین ها می توانند از اتوپایلوت ها تنها در هنگام مشکلات حیاتی خلبان استفاده کنند. در بقیه موارد می توان از آنها تنها برای گزارش ها و اعلان های مختلف بهره برد. اینگونه پرواز ها هر چه بیشتر ایمن خواهند بود.
در امور سلامت نرم افزار ها می توانند کمتر تصمیم گیرنده باشند و تنها با داده های خود، پزشکان و متخصصان را در نتیجه گیری کمک کنند.
در بحث رایانه هم می توان انجام تصمیمات را به کاربران محول کرد و یا پیش از اتوماسیون کاربران را به خوبی با بخش اتوماتیک شده آشنا کرد. کامپیوتر ها ثابت کرده اند که در هر چیزی که خوب باشند در بحث تصمیم گیری فاصله ی زیادی با انسان ها دارند. پس چه بهتر که تمرکز را بر روی بقیه امور بگذارند. انجام محاسبات وقت گیر و تکراری، اعلام تغییر وضعیت و مانیتور کردن شرایط گوناگون از جمله اموری هستند که می توان به دست کامپیوترها سپرد.
اتوماسیون انسان محور باید وارد عمل شود. در غیر این صورت در آینده رایانه ها با فراگیری خلاقیت و بهبود قدرت تصمیم گیری، جهان را در دست گیرند و ما تنها نژادی کند ذهن باشیم.
یکی از مثال های جالب در این زمینه اتوماسیون انطباقی است. این نوع اتوماسیون به این شکل است که رفتار های فرد با استفاده از دستگاه ها و سنسورهای مختلف مانیتور می گردد. هر گاه سیستم احساس کند که فرد در انجام آن کار به مشکل برخورده است، بخش بیشتری از کار را به دستگاه های خودکار می سپارد. و هر موقع که احساس کند فرد خود مایل به انجام امور است، بخش بیشتری را به اون محول می کند. این امر باعث می شود که یک فرد بی مهارت در حین انجام کار تکنیک ها و مهارت لازم را یاد بگیرد.
بشر امروزه بیشتر از این که از خود به شگفت آمده باشد از ساخته های خود و در مرکز آن از کامپیوترها شگفت زده است. اما این شوق نباید باعث شود که انسان توانایی های خود را دست کم بگیرد. حتی باهوش ترین نرم افزار ها هم از ساده ترین احساسات بی بهره اند، آنها قوه ی ابتکار ندارند و تنها از طریق الگوریتم های وارد شده چیزی یاد می گیرند. هنوز هم در هواپیما ها، دفترها و سالن های امتحانی، حضور انسان الزامی است. قدرت خلاقیت، یادگیری و تصمیمات لحظه ای را نمی توان در هیچ سیستم خودکاری یافت؛ حال می خواهد هواپیمای بالای سرمان باشد، یا موبایل درون جیبمان.
اگر بگذاریم که مهارت هایمان با تکیه ی بیش از حد بر روی اتوماسیون از بین برود. خود را ناکاراتر کرده ایم؛ اتفاقی که شاید از لحاظ ژنتیکی به نسل بعد منتقل نشود، اما از لحاظ آموزش های مدنی حتما منتقل خواهد شد و آنگاه جهانی که ما ساخته ایم بیشتر برای ربات ها مناسب خواهد بود.