کد مطلب: 12403
انتفاضه دقیقا چیست؟
پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳
گفتم به موضوع انتخاب ماه رمضان از سوی گرگ ها برای حمله و درّندگی بپردازم - چون این هم سابقه دارد و یکی دیگر از جنگ های غزه در ماه رمضان رخ داد - چرا که صهیونیزم در باطل خود به این یقین رسیده است که در ماه رمضان انرژی فرد روزه دار کم می شود و بالتبع با توان و قوّت کم نمی توان رزمنده شد و خوب جنگید و یا شاید هم می خواهد ماه رمضان ها با خاطرات دردناک حمله و کشتار برای فلسطینیان همراه شود تا خاطرات جنگ، زیبایی و شکوه این ماه را از چشم آنها بیندازد (البته در یقین خودش)، که دیدم خدا را شکر این موضوع هم قابل درک شده است.
خواستم درباره ی این واقعیت بنویسم که اگر دیپلماسی مقاومت و لغاتی چون قدس ، فلسطین ، مسجدالاقصی ، غزّه ، مقاومت و غیره با وجود گستردگی تبلیغات رسانه ای غرب و استکبار بر ضد آنها نه تنها فراموش نشده اند ، بلکه روز به روز شرق و غرب و شمال و جنوب زمین را درنوردیده و فراگیرتر و عمیق تر در ذهن ها نشسته و در دل ها نفوذ کرده اند و شعار «فری پالستاین» امروزه به هر لهجه و زبانی تکرار می شود ، همگی از صدقه سر حمایت سی و چند ساله ی مردم ایران و جمهوری اسلامی و به ویژه به خاطر حمایت ها و بیانات امام خمینی (ره) و خلف صالح ایشان است، که دیدم شکر خدا درک این حقیقت هم برای آزادی خواهان و آنهایی که می خواهند بفهمند آسان شده است.
در این باره یکی از زنان فلسطینی آزاد شده از زندان های رژیم صهیونیستی که توانسته بود به ایران بیاید می گفت: «فقط خدا می داند در زندان با ما زنان مسلمان چه کار می کنند .امّا ما هیچ حرفی نمی زنیم و از دردها و شکنجه های خود نمی گوئیم تا مبادا مقاومت شکست بخورد.ما مدام برای رهبر ایران آیت الله خامنه ای دعا می کنیم چون می دانیم دراین زمین و عالم سیاست فقط ایشان اند که قاطعانه و استوار در طی این سالها از ما دفاع و حمایت کرده اند و نمی گذارند اسم فلسطین فراموش شود.»
امّا درباره قدس و فلسطین باید نوشت.«قدس کلید رمزآلود درهای فرج است» این را حامی مظلومان فلسطین، امام خامنه ای (مدّ ظله العالی) فرمودند. پس این کلید رمزآلود و غزه و فلسطین و مقاومت وجوه بسیاری دارند که می توان درباره ی هر یک از وجه ها گفت و نوشت.
تصمیم گرفتم درباره لغت «انتفاضه» به طور ریشه ای تحقیق کنم تا بدانم انتفاضه دقیقا چیست؟
در اینترنت فقط یک تعریف کوتاه وغیر مستند درباره این لغت و تاریخچه کاربرد آن وجود دارد.
چرا این واژه برای بیان ماهیت انقلاب مردم مظلوم فلسطین استفاده می شود ؟
و چرا لغاتی چون انقلاب، قیام، استقامت، شورش، دفاع و ...برای این همه عظمت در یک ایستادگی و مبارزه چندین ساله رسا نیستند؟
«انتفاضه» واژه ای است عربی بر وزن افتِعالَه .
لغت افتعال یکی از مصدرهای باب افتعال است که اگر یک «ت » گِرد به آخر آن اضافه شود نشانگر این می شود که این مصدر یا یک مصدر عددی و مرّه است یا یک مصدر نوعی و هیئتی است.یعنی در معنی، این مصدر بر یک بار انجام شدن یا یک مرتبه روی دادن کاری وحالتی دلالت می کند یا بر یک نوع انجام شدن و روی دادن دلالت دارد. پس انتفاضه یک مصدر عددی یا نوعی است که البته در فرهنگ لغت بیشتر بر عددی بودن تاکید شده است.
ریشه انتفاضه کلمه «نَفَضَ » می باشد.معنی نفض= تکانید - گردگیری کرد- تنبلی را برطرف کرد- دامن همت به کمر بست - خلاص و آسوده شد (فرهنگ المنجد)
و معنی فعل «اِنتَفَضَ » که در باب افتعال است = لرزید - تکان خورد - جنبید - به نوسان درآمد (لغت نامه معجم الوسیط)
و معنی مصدرش که «انتفاض» است = تکان خوردن - لرزیدن - جنبیدن (فرهنگ معجم البسیط)
و معنی «انتفاضه» = یک بار تکان خوردن، یک مرتبه لرزیدن (فرهنگ معجم البسیط)
معانی بالا در باب افتعال همگی لازم هستند و فقط در فرهنگ لغت معین به معانی تکان دادن و لرزیدن معنی کرده یعنی هم لازم و هم متعدّی معنی کرده است.
نکته دیگر اینکه در باب های عربی فعل ها ویژگی ها و معانی دیگری را نیز دارا می شوند.و فعلی هم که به باب افتعال برود غیر از معانی ریشه اش، دو معنی «کوشش و تلاش بسیار زیاد و مبالغه آمیز» و نیز «مشارکت » را هم کسب می کند.
از جمع بندی نکات بالا معنی انتفاضه این گونه می شود:
انتفاضه از نظر لغتی می شود= یک بار یا یک نوع تکان خوردن و یک مرتبه یا یک نوع لرزیدن با جهد و کوشش و نیروی بسیار زیاد و با مشارکت جمعی یک قوم یا یک گروه از مردم.و یا یک جنبش و یک گردگیری اساسی و یکباره.
اما معنی اصطلاحی اش که نام قیام و انقلاب مردم غیرمسلح فلسطین علیه اشغالگران است.این نام از سال 1366 ه. ش. به طور رسمی وارد ادبیات سیاسی شد.البته اگر قبل از این سال فلسطینیان مبارزات خود را انتفاضه نام می نهادند، چیزی ثبت نشده است.چون قبل از سال 1948 م. که یهودیان فلسطین را اشغال کردند مبارزات و درگیری های پراکنده ای بین فلسطینی ها و اشغالگران صورت می گرفت اما گسترده نبود.
تا اینکه در سال 1366 در پی چند حادثه، ازجمله حادثه رانندگی در جنوب اسراییل و زیرگرفتن و کشتن چند کارگر فلسطینی، مردم بخصوص جوانان فلسطینی اراده کردند هرطور شده روبه روی رژیم صهیونیستی بایستند حتی با تنها سلاحشان یعنی سنگ. شورش ها که از اردوگاه های آوارگان در غزّه شروع شد خیلی زود به کرانه باختری هم سرایت کرد.قیام این سال را انتفاضه اول یا بزرگ می نامند.
انتفاضه دوم یا انتفاضه الاقصی در سال 1379 پس از ورود آریل شارون قصّاب معروف اردوگاههای صبرا وشتیلا به مسجد الاقصی وسخنرانیش مبنی بر مشروعیت حقوق اسراییل نسبت به مسجد مزبور به وقوع پیوست.که موجی از خشم و نفرت میان فلسطینیان ایجاد شد و توده های مردم در غزه، کرانه باختری و زمین های 48 با سنگ و چوب و وسایل دست ساز به سربازان اسرائیلی حمله می کردند.
بعد از آن عنوان انتفاضه فقط برای قیام مردم و شیعیان عراق علیه رژیم بعث صدام که در سال 1991 رخ داد به کار رفته است.
اما اینکه چه کسی یا گروه و سازمانی این عنوان را برای مبارزات مردم فلسطین پیشنهاد داده اند معلوم نیست. خودِ فلسطینیان و رهبران داخلی آنها یا رهبران مسلمان بیرون از سرزمین فلسطین.
این عنوان را هر کسی به کار برده، انتخابی کاملا بجاست چون عظمت قیام ستم دیدگان فلسطینی برای آزادی قدس را به خوبی نشان می دهد. اسم باید ماهیت مسمّای خود را به خوبی نشان دهد و در زبان عربی واژه ای که برای معنی و مدلولی به کار می رود ارتباطی با معنای ریشه ای آن واژه دارد.
اگر انتفاضه را در نسبت با فلسطینی ها بسنجیم، باید قیامشان ماهیت لرزیدن و تکان خوردنی یک باره و سراسری و فراگیر داشته باشد تا شعاع دایره های لرزش این قیام و مقاومت به تمام جغرافیای ذهن ها و دل های آزادی خواهان جهان درهر گوشه و کناری برسد و آنها را تحت سیطره قرار دهد.
و اگر نسبت به رژیم نامشروع و فرزندان صهیون سنجیده شود باید به گونه ای و یک مرتبه پایه های رژیم کودک کش لرزانده و تکان بخورد که برای همیشه نیست و نابود گردد و سرزمین زیتون از بقایای آن گردگیری شود.
و هر چه محاصره و تهاجم و ستم به ملت فلسطین تنگ تر و بیشتر باشد و جانشان بیشتر به لب برسد، نیاز به کوشش و تلاش بیشتری دارند تا نجات یابند.
اکنون یک تصور ناچیز داشته باشیم از شرایطی که باید به دنبالش انتفاضه ای بیاید: در زمینی با طول و عرض 360 در 8 کیلومتر یعنی وسعت 2880 کیلومترمربع و یک میلیون و 800 هزار نفر جمعیت زندگی می کنیم.این باریکه با این همه جمعیت 8 سال است که شدیدا محاصره شده است و راه های خشکی، دریا و آسمان مسدودند.در آنجا با هیچ جای عالم ارتباطی نداریم.
آنجا سرانه زمین برای هر فرد 6/1 مترمربع یا یک و نیم مترمربع است یعنی متراکم ترین نقطه کره زمین حتی از چین هم بدتر.سرانه زمین در شهرهای کوچک ایران مثلا شهری با وسعت 3004 کیلومترمربع و حدود 500 هزار نفر جمعیت، حدود 166 مترمربع می شود.
اما در آن باریکه ی محصور به ازای هر نفر یک و نیم مترمربع زمین است یعنی یک جای خواب که اگر ساختمان ها را چند طبقه نسازند آن هم به سختی ممکن می شود.
در آنجا راه که می رویم اطرافمان شلوغ و پر از آدم است، اتاق خصوصی نداریم چون در هر خانه یا چادری چندین نفر زندگی می کنند.
با سرانه 6/1 مترمربع زمین چه کاری می توان انجام داد؟می توان دامداری احداث کرد تا از غذاهای گوشتی بهره مند شد؟ می توان کشاورزی راه انداخت و کدام محصول را کاشت؟ گندم برای نان، مرکبات، سبزیجات و آن هم زمینی که در طی چندین جنگ و کاربرد انواع سلاح ها و مواد منفجره خاکشان حسابی حاصلخیز شده است!
در آنجا دست و بالمان برای خریدهای متنوع مواد غذایی و وسایل زندگی بسته است. بازار به آن صورت وجود ندارد چون هیچ کشتی ای اجازه ندارد باری به ساحل آنجا بیاورد.و اصلا فرودگاهی نیست تا هواپیمایی بنشیند. باید منتظر بود تا هر از چند گاهی مردانی از داخل تونلها با زحمت تمام و با دستشان مواد غذایی یا میوه ای یا وسیله و لباسی از مصر به آنجا وارد کنند و این تمام سرمایه موجود در بازار می شود که ما می توانیم برویم و خرید کنیم.
نمی توان مکانی برای تفریح ساخت تا اوقات فراغت را در آنجا گذراند و حال و هوایی عوض کرد. و فقط چند پارک کوچک و محدود با تعدادی اسب بازی معدود وجود دارد که قبل از همه جانبه شدن محاصره ایجاد شده اند و طی سه جنگ در این هشت سال گاهی تبدیل به کشتارگاه و گورستان بچه های معصوم می شود.
در آنجا کارخانه و صنعت بزرگی هم نیست چون هم جای کافی نیست و هم وسایل ایجاد کارخانه.
ماهیگیری هم با قایق های ابتدایی و در سواحل کم عمق انجام می گیرد که بالتبع ماهی های کمی در آنجا می آید.
در نتیجه از یک ساحل کم عمق360 کیلومتری صید زیادی هم به دست نمی آید.تا دلمان به غذاهای آبزی خوش باشد. اصلا رژیمی که وجودش با بوی خون و کشتار قوام دارد و در تلمود و تورات وحشی گیری های فوق تصور انسان را با افتخار ترسیم کرده است، از کجا معلوم که سواحل چندمتری آن باریکه را هم با سمّ و مواد شیمیایی آلوده نکند و اندک آبزی آن جا را هم تلف نکند؟
در آن زندان اجازه نداریم چند متر بیشتر از ساحل دور شده و به وسط دریای مدیترانه برویم.
تمام چشم امیدمان به معدود تونل هایی است که در گذرگاه رفح وجود دارد تا غذایی، دارویی و ...به سرزمین وارد کند.اما از بسته یا باز شدن گاه و بی گاه آنها هم نگرانیم.
در طی سالهای محاصره هیچ سیمان، تیرآهن و دیگر مصالح ساختمانی به آنجا وارد نشده تا حداقل منازل تخریب شده در طی این چند جنگ را بازسازی کنیم.
اصلا نمی دانیم محاصره کی برداشته می شود و فقط با امید به چنین روزی زندگی می کنیم چون اگر بخواهیم به غم ها فکر کنیم زندگی برایمان غیر ممکن می شود چرا که باور کردنی نیست در عصر فضا و ارتباطات وامواج و دیجیتال حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر در زمینی کوچک زندانی شوند و همه دست به دست هم دهند تا آنها را با گرسنگی و تشنگی و نسل کشی از بین ببرند.چون تصورش سخت است که دنیا و انسان به کدام سمت رفته است در نتیجه به احوالات انسان آخرالزمانی فکر نمی کنیم بلکه به تبسّم نوزادانمان لبخند می زنیم و خودمان را با امید به آینده آنها زنده نگاه می داریم.
در آن نوار ساحلی حدود یک میلیون و چند هزار نفر هر روز راه می رویم اما چگونه روزمان را به شب می رسانیم.
هر فردی غیر از نیازهای اوّلیه زیستی به لوازم سرگرمی و تفریح، به کتاب و وسایل آموزشی و ...هم نیاز دارد.
امّا در آن باریکه خبری از اینها نیست. یا در حداقل است.انسان نیاز به لباس نو پوشیدن دارد امّا سال هاست کودکان و زنان آنها مجبورند به حداقل ها قناعت کنند.چون طی 8 سال محاصره لباس و پوشاک به راحتی و به میزان زیاد و متنوع در دسترس مردم قرار نگرفته، در صورتی که انسان مخصوصا زنان و کودکان دوست دارند با خرید لباسی نو شادی کنند.
غیر قابل تصور است که این جمعیت آب آشامیدنی و تصفیه شده را چگونه به دست می آورند.مخصوصا در هر یک از جنگ ها که زیرساخت ها و منابع تامین آب شرب منفجر می شود و با این محاصره قابل نوسازی هم نیستند.در زمان جنگ که دسترسی به آب کمتر می شود چگونه استحمام می کنند در صورتی که در آن هوای گرم چند روز حمام نرفتن انسان را کلافه و خُلق او را تنگ می کند.
در آن نوار باریک منظره و چشم اندازی نیست تا آب و هوایی تازه کنند، حتی نمی توانند برای تنوع هم که شده به سفر و گردش بروند. راه دریایی که توسط ناوهای صهیونیستی سد شده است.
آن جهاتی هم که با اشغال گران هم مرز است اگر قدمی بیرون از زمینشان بگذارند با سرنوشت ربوده شدن، سوختن، مُثله شدن، زندانی شدن، تجاوز و کشته شدن توسط وحشی ترین موجودات رو به رو می شوند.
تصور بکنید در آنجا مادر و پدرها هر روز نگرانند که مبادا امروز کودک یا نوجوانشان توسط صهیونیست ها ربوده شود.یا او را با زدن و چند ساعت اسیر گرفتن خوار و ذلیل نشان دهند و روحیه اش را بشکنند، چون اینها در روحیه حسّاس و لطیف فرزندشان تاثیر می گذارد.
مردان نگران ناموس خود و زنان و دخترانشان هستند و زنان هر روز را با ناراحتی کشته شدن یا ربوده شدن مردانشان به سر می کنند.در آنجا ترسی از شهادت نیست اما هرچه باشد عاطفه و انس به خانواده و خویشان و دوستان است که آنها را غمگین می سازد.
تمام این غم ها و دل نگرانی ها یک طرف و اینکه هر لحظه احتمال حمله صهیونیست ها را می دهند. نگرانند که این زندان بزرگ مدام زیر بمب و خمپاره رژیم نامشروع باشد و غیر از این که تنها زیرساخت های حیاتی شان را به طور حساب شده و مستمر نابود کند، هیچ راه فراری نیابند و نتوانند به کشورهای همسایه پناهنده شوند.اگر چه حمیّت آن مردم استوار اجازه نداد در جنگ اخیر هم که برای چند ساعتی گذرگاه رفح باز شد از آنجا فرار کنند چون نمی خواستند عرصه ی مقاومت را ترک و به دشمن پشت نمایند.
نمی توانیم تصور کنیم چون تا در آن شرایط زندگی نکنیم شرایط برایمان قابل لمس نمی شود و صرفا یک تصور تخیلی و داستان گونه می شود.
برای اکثر ما که به تن پروری، لذت جوئی، تنوع طلبی و پرتوقعی مخصوصا در کلان شهرها عادت کرده ایم، چون این نوع زیست غیر قابل تصور ذهنی ماست لذا صورت مسئله را پاک می کنیم و می گوئیم دروغ است و مساله آنقدر هم حادّ نیست.
امّا واقعیت دارد، مردم زمین باریک و کم وسعت غزّه اینگونه روزگار می گذرانند.و بسیار بدتر از آنچه که به رسانه ها مخابره می شود.
ساکنان فلسطین همیشه در محاصره و آزار یهودیهای صهیون بوده اند یعنی قبل از سال 1948 تا به امروز.و همیشه حوادث خونباری مثل صبرا و شتیلا برای آنها تکرار شده است.امّا از سال 2006 که اسرائیل در جنگ 33 روزه از حزب الله لبنان شکست خورد برای جبران شکست و تنگ تر کردن عرصه بر حزب الله ، نوار غزه را به طور همه جانبه محاصره کرد.به خیال اینکه سریعا نسل فلسطینی ها در غزه را ریشه کن کند و سیطره کاملی بر تمام جنوب غربی فلسطین بیابد.در این 8 سال هم سه جنگ به غزه تحمیل کرده است.
در تمامی این سال ها مردم غزّه فقط از طریق تونل های باریکی با مصر ارتباط داشتند.اگر چه حفر تونل ها از دهه ی 1980 آغاز شده اند امّا اوّلا مگر از یک یا چند تونل باریک چقدر آب، غذا، دارو، لباس و ....می توان به درون برد، آن هم با دست انسان و برای حدود یک میلیون و 800 هزار نفر.
مقایسه کنید با شهرهای کوچک ایران که هر روزه چرخه زندگی در آن ها جریان دارد.مثلا شب ها زباله ها جمع آوری می شود و صبح ها ماشین ها و کامیونهای حمل غذا، مرکبات، سبزیجات و ....به شهر وارد می شوند.
و اگر فلسطینی ای هم قصد عبور از غزّه به مصر را داشته باشد با هزار سوال و جواب و امّا و اگر از سوی نیروهای مصر روبه روست و امنیت تونلها از سوی دولت های مصری همیشه در مخاطره بوده اند و در معرض تخریب اند.
در جنگ قبلی که باز همزمان با ماه رمضان بود تلویزیون خانمی را نشان می داد که می گفت حتی وعده ی سحر و افطاری خودش و تنها دختر بچه ای را که از کلّ خاندانش برایش باقی مانده بود، ندارد و همسایه ها سعی می کنند غذایی برای آن دو تهیه کنند. یا پدری که شرمنده کودکانش بود و می گفت به علّت کمبود غذا نتوانسته برایشان غذایی تهیه کند، برای بچه های معصومی که به دیوار تکیه زده بودند در حالیکه کاملا بی حال و کم رمق بودند و زیرچشمشان کبود شده بود.
امروزه فقط صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیست که اخبار و تصاویر گوشه ای از واقعیات آنجا را نشان می دهد بلکه آزادگان جهان و پزشکان و خبرنگارانی که به آنجا رفته اند نیز اذعان دارند غزّه بزرگترین زندان جهان است.
اکنون با این شرایط نیاز به یک انتفاضه ی اساسی است و چون این شرایط با هیچ کدام از معادلات دنیایی قابل توجیه و درک نیست بنابراین مقاومت در این شرایط هم باید با یک قوت روحی غیرعادی و یک نیروی غیر دنیایی همراه شود یعنی نیروی ایمان و مدد از امدادهای غیبی.
امام خمینی (ره) فرمودند: « انبیاء (ع) آمدند تا بگویند یا ثابت کنند می توان مادّه را به انرژی تبدیل کرد ». و مردم فلسطین هم چون حضرت ابراهیم (ع) ثابت کردند که می توان آتش را به گلستان تبدیل کرد و با یک قدرت روحی فوق العاده طی این همه سال و با محاصره همه جانبه در باریکه ای 2880 کیلومترمربعی با کمبود آب، غذا، دارو،کشاورزی، دامداری و ...زندگی کرد.
همان قدرت روحی ای که امام خامنه ای (مدظله العالی) فرمودند: « این درس است، این نشان می دهد که قدرت مقاومت انسان، قدرت ایستادگی یک مادر که فرزند خود را مقابل خود کشته می بیند ، یک زن که برادر یا پدر یا همسر خود را زیر فشار می بیند، از آنچه ما در ذهن خودمان تصور می کنیم به مراتب بیشتر است، قدرت خودمان را بشناسیم.»
و رمز این قدرت روحی فوق عادی را رمضان عبدالله از رهبران جهاد اسلامی چند روز پیش چنین بیان کرد: « ملت فلسطین حتما پیروز خواهد شد چون جز برای خدای عزّ و جلّ رکوع نمی کند.»
حال با بیان یک گوشه ناچیز و تصوری بسیار اندک از رنج های روزانه ی حدود دو میلیون بی گناه زندانی در نوار غزه معلوم می شود چرا باید مقاومت و مبارزه آنها با دشمنِ تا بُن دندان مسلح، «انتفاضه» نامیده شود نه چیز دیگری.چون برای نجات از یک رنج تاریخی و رهایی از شرایط استثنائی نیاز به لرزاندن و تکان خوردنی تاریخی دارد.
و اما صحنه دوم از کودک دیگر؛ چند روز پیش در شبی که فردایش روز قدس بود اخبار تصویر پسربچه ی 9- 10 ساله ای از غزه را پخش کرد. این بچه که در آن شرایط زودتر از سنّش بزرگ شده بود، طوری حرف می زد که گویا سید حسن نصرالله یا یکی از رهبران مقاومت صحبت می کند.چیز عجیبی بود چنان با صلابت و تحلیل گری این مَثَل را می زد و هموطنانش را به مقاومت دعوت می کرد: « آنها خیال کردند غزّه چوب خشکی است که زیر پایشان می شکند، نفهمیدند غزه همچون مینی است که اگر به آن نزدیک شوند زیر پایشان منفجر خواهد شد، الله اکبر یا اهل غزّه »
با این روحیه حتما انتفاضه محقق خواهد شد.....
نوشته و تحقیق از : وبلاگ آبشار تسنیم
خواستم درباره ی این واقعیت بنویسم که اگر دیپلماسی مقاومت و لغاتی چون قدس ، فلسطین ، مسجدالاقصی ، غزّه ، مقاومت و غیره با وجود گستردگی تبلیغات رسانه ای غرب و استکبار بر ضد آنها نه تنها فراموش نشده اند ، بلکه روز به روز شرق و غرب و شمال و جنوب زمین را درنوردیده و فراگیرتر و عمیق تر در ذهن ها نشسته و در دل ها نفوذ کرده اند و شعار «فری پالستاین» امروزه به هر لهجه و زبانی تکرار می شود ، همگی از صدقه سر حمایت سی و چند ساله ی مردم ایران و جمهوری اسلامی و به ویژه به خاطر حمایت ها و بیانات امام خمینی (ره) و خلف صالح ایشان است، که دیدم شکر خدا درک این حقیقت هم برای آزادی خواهان و آنهایی که می خواهند بفهمند آسان شده است.
در این باره یکی از زنان فلسطینی آزاد شده از زندان های رژیم صهیونیستی که توانسته بود به ایران بیاید می گفت: «فقط خدا می داند در زندان با ما زنان مسلمان چه کار می کنند .امّا ما هیچ حرفی نمی زنیم و از دردها و شکنجه های خود نمی گوئیم تا مبادا مقاومت شکست بخورد.ما مدام برای رهبر ایران آیت الله خامنه ای دعا می کنیم چون می دانیم دراین زمین و عالم سیاست فقط ایشان اند که قاطعانه و استوار در طی این سالها از ما دفاع و حمایت کرده اند و نمی گذارند اسم فلسطین فراموش شود.»
امّا درباره قدس و فلسطین باید نوشت.«قدس کلید رمزآلود درهای فرج است» این را حامی مظلومان فلسطین، امام خامنه ای (مدّ ظله العالی) فرمودند. پس این کلید رمزآلود و غزه و فلسطین و مقاومت وجوه بسیاری دارند که می توان درباره ی هر یک از وجه ها گفت و نوشت.
تصمیم گرفتم درباره لغت «انتفاضه» به طور ریشه ای تحقیق کنم تا بدانم انتفاضه دقیقا چیست؟
در اینترنت فقط یک تعریف کوتاه وغیر مستند درباره این لغت و تاریخچه کاربرد آن وجود دارد.
چرا این واژه برای بیان ماهیت انقلاب مردم مظلوم فلسطین استفاده می شود ؟
و چرا لغاتی چون انقلاب، قیام، استقامت، شورش، دفاع و ...برای این همه عظمت در یک ایستادگی و مبارزه چندین ساله رسا نیستند؟
«انتفاضه» واژه ای است عربی بر وزن افتِعالَه .
لغت افتعال یکی از مصدرهای باب افتعال است که اگر یک «ت » گِرد به آخر آن اضافه شود نشانگر این می شود که این مصدر یا یک مصدر عددی و مرّه است یا یک مصدر نوعی و هیئتی است.یعنی در معنی، این مصدر بر یک بار انجام شدن یا یک مرتبه روی دادن کاری وحالتی دلالت می کند یا بر یک نوع انجام شدن و روی دادن دلالت دارد. پس انتفاضه یک مصدر عددی یا نوعی است که البته در فرهنگ لغت بیشتر بر عددی بودن تاکید شده است.
ریشه انتفاضه کلمه «نَفَضَ » می باشد.معنی نفض= تکانید - گردگیری کرد- تنبلی را برطرف کرد- دامن همت به کمر بست - خلاص و آسوده شد (فرهنگ المنجد)
و معنی فعل «اِنتَفَضَ » که در باب افتعال است = لرزید - تکان خورد - جنبید - به نوسان درآمد (لغت نامه معجم الوسیط)
و معنی مصدرش که «انتفاض» است = تکان خوردن - لرزیدن - جنبیدن (فرهنگ معجم البسیط)
و معنی «انتفاضه» = یک بار تکان خوردن، یک مرتبه لرزیدن (فرهنگ معجم البسیط)
معانی بالا در باب افتعال همگی لازم هستند و فقط در فرهنگ لغت معین به معانی تکان دادن و لرزیدن معنی کرده یعنی هم لازم و هم متعدّی معنی کرده است.
نکته دیگر اینکه در باب های عربی فعل ها ویژگی ها و معانی دیگری را نیز دارا می شوند.و فعلی هم که به باب افتعال برود غیر از معانی ریشه اش، دو معنی «کوشش و تلاش بسیار زیاد و مبالغه آمیز» و نیز «مشارکت » را هم کسب می کند.
از جمع بندی نکات بالا معنی انتفاضه این گونه می شود:
انتفاضه از نظر لغتی می شود= یک بار یا یک نوع تکان خوردن و یک مرتبه یا یک نوع لرزیدن با جهد و کوشش و نیروی بسیار زیاد و با مشارکت جمعی یک قوم یا یک گروه از مردم.و یا یک جنبش و یک گردگیری اساسی و یکباره.
اما معنی اصطلاحی اش که نام قیام و انقلاب مردم غیرمسلح فلسطین علیه اشغالگران است.این نام از سال 1366 ه. ش. به طور رسمی وارد ادبیات سیاسی شد.البته اگر قبل از این سال فلسطینیان مبارزات خود را انتفاضه نام می نهادند، چیزی ثبت نشده است.چون قبل از سال 1948 م. که یهودیان فلسطین را اشغال کردند مبارزات و درگیری های پراکنده ای بین فلسطینی ها و اشغالگران صورت می گرفت اما گسترده نبود.
تا اینکه در سال 1366 در پی چند حادثه، ازجمله حادثه رانندگی در جنوب اسراییل و زیرگرفتن و کشتن چند کارگر فلسطینی، مردم بخصوص جوانان فلسطینی اراده کردند هرطور شده روبه روی رژیم صهیونیستی بایستند حتی با تنها سلاحشان یعنی سنگ. شورش ها که از اردوگاه های آوارگان در غزّه شروع شد خیلی زود به کرانه باختری هم سرایت کرد.قیام این سال را انتفاضه اول یا بزرگ می نامند.
انتفاضه دوم یا انتفاضه الاقصی در سال 1379 پس از ورود آریل شارون قصّاب معروف اردوگاههای صبرا وشتیلا به مسجد الاقصی وسخنرانیش مبنی بر مشروعیت حقوق اسراییل نسبت به مسجد مزبور به وقوع پیوست.که موجی از خشم و نفرت میان فلسطینیان ایجاد شد و توده های مردم در غزه، کرانه باختری و زمین های 48 با سنگ و چوب و وسایل دست ساز به سربازان اسرائیلی حمله می کردند.
بعد از آن عنوان انتفاضه فقط برای قیام مردم و شیعیان عراق علیه رژیم بعث صدام که در سال 1991 رخ داد به کار رفته است.
اما اینکه چه کسی یا گروه و سازمانی این عنوان را برای مبارزات مردم فلسطین پیشنهاد داده اند معلوم نیست. خودِ فلسطینیان و رهبران داخلی آنها یا رهبران مسلمان بیرون از سرزمین فلسطین.
این عنوان را هر کسی به کار برده، انتخابی کاملا بجاست چون عظمت قیام ستم دیدگان فلسطینی برای آزادی قدس را به خوبی نشان می دهد. اسم باید ماهیت مسمّای خود را به خوبی نشان دهد و در زبان عربی واژه ای که برای معنی و مدلولی به کار می رود ارتباطی با معنای ریشه ای آن واژه دارد.
اگر انتفاضه را در نسبت با فلسطینی ها بسنجیم، باید قیامشان ماهیت لرزیدن و تکان خوردنی یک باره و سراسری و فراگیر داشته باشد تا شعاع دایره های لرزش این قیام و مقاومت به تمام جغرافیای ذهن ها و دل های آزادی خواهان جهان درهر گوشه و کناری برسد و آنها را تحت سیطره قرار دهد.
و اگر نسبت به رژیم نامشروع و فرزندان صهیون سنجیده شود باید به گونه ای و یک مرتبه پایه های رژیم کودک کش لرزانده و تکان بخورد که برای همیشه نیست و نابود گردد و سرزمین زیتون از بقایای آن گردگیری شود.
و هر چه محاصره و تهاجم و ستم به ملت فلسطین تنگ تر و بیشتر باشد و جانشان بیشتر به لب برسد، نیاز به کوشش و تلاش بیشتری دارند تا نجات یابند.
اکنون یک تصور ناچیز داشته باشیم از شرایطی که باید به دنبالش انتفاضه ای بیاید: در زمینی با طول و عرض 360 در 8 کیلومتر یعنی وسعت 2880 کیلومترمربع و یک میلیون و 800 هزار نفر جمعیت زندگی می کنیم.این باریکه با این همه جمعیت 8 سال است که شدیدا محاصره شده است و راه های خشکی، دریا و آسمان مسدودند.در آنجا با هیچ جای عالم ارتباطی نداریم.
آنجا سرانه زمین برای هر فرد 6/1 مترمربع یا یک و نیم مترمربع است یعنی متراکم ترین نقطه کره زمین حتی از چین هم بدتر.سرانه زمین در شهرهای کوچک ایران مثلا شهری با وسعت 3004 کیلومترمربع و حدود 500 هزار نفر جمعیت، حدود 166 مترمربع می شود.
اما در آن باریکه ی محصور به ازای هر نفر یک و نیم مترمربع زمین است یعنی یک جای خواب که اگر ساختمان ها را چند طبقه نسازند آن هم به سختی ممکن می شود.
در آنجا راه که می رویم اطرافمان شلوغ و پر از آدم است، اتاق خصوصی نداریم چون در هر خانه یا چادری چندین نفر زندگی می کنند.
با سرانه 6/1 مترمربع زمین چه کاری می توان انجام داد؟می توان دامداری احداث کرد تا از غذاهای گوشتی بهره مند شد؟ می توان کشاورزی راه انداخت و کدام محصول را کاشت؟ گندم برای نان، مرکبات، سبزیجات و آن هم زمینی که در طی چندین جنگ و کاربرد انواع سلاح ها و مواد منفجره خاکشان حسابی حاصلخیز شده است!
در آنجا دست و بالمان برای خریدهای متنوع مواد غذایی و وسایل زندگی بسته است. بازار به آن صورت وجود ندارد چون هیچ کشتی ای اجازه ندارد باری به ساحل آنجا بیاورد.و اصلا فرودگاهی نیست تا هواپیمایی بنشیند. باید منتظر بود تا هر از چند گاهی مردانی از داخل تونلها با زحمت تمام و با دستشان مواد غذایی یا میوه ای یا وسیله و لباسی از مصر به آنجا وارد کنند و این تمام سرمایه موجود در بازار می شود که ما می توانیم برویم و خرید کنیم.
نمی توان مکانی برای تفریح ساخت تا اوقات فراغت را در آنجا گذراند و حال و هوایی عوض کرد. و فقط چند پارک کوچک و محدود با تعدادی اسب بازی معدود وجود دارد که قبل از همه جانبه شدن محاصره ایجاد شده اند و طی سه جنگ در این هشت سال گاهی تبدیل به کشتارگاه و گورستان بچه های معصوم می شود.
در آنجا کارخانه و صنعت بزرگی هم نیست چون هم جای کافی نیست و هم وسایل ایجاد کارخانه.
ماهیگیری هم با قایق های ابتدایی و در سواحل کم عمق انجام می گیرد که بالتبع ماهی های کمی در آنجا می آید.
در نتیجه از یک ساحل کم عمق360 کیلومتری صید زیادی هم به دست نمی آید.تا دلمان به غذاهای آبزی خوش باشد. اصلا رژیمی که وجودش با بوی خون و کشتار قوام دارد و در تلمود و تورات وحشی گیری های فوق تصور انسان را با افتخار ترسیم کرده است، از کجا معلوم که سواحل چندمتری آن باریکه را هم با سمّ و مواد شیمیایی آلوده نکند و اندک آبزی آن جا را هم تلف نکند؟
در آن زندان اجازه نداریم چند متر بیشتر از ساحل دور شده و به وسط دریای مدیترانه برویم.
تمام چشم امیدمان به معدود تونل هایی است که در گذرگاه رفح وجود دارد تا غذایی، دارویی و ...به سرزمین وارد کند.اما از بسته یا باز شدن گاه و بی گاه آنها هم نگرانیم.
در طی سالهای محاصره هیچ سیمان، تیرآهن و دیگر مصالح ساختمانی به آنجا وارد نشده تا حداقل منازل تخریب شده در طی این چند جنگ را بازسازی کنیم.
اصلا نمی دانیم محاصره کی برداشته می شود و فقط با امید به چنین روزی زندگی می کنیم چون اگر بخواهیم به غم ها فکر کنیم زندگی برایمان غیر ممکن می شود چرا که باور کردنی نیست در عصر فضا و ارتباطات وامواج و دیجیتال حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر در زمینی کوچک زندانی شوند و همه دست به دست هم دهند تا آنها را با گرسنگی و تشنگی و نسل کشی از بین ببرند.چون تصورش سخت است که دنیا و انسان به کدام سمت رفته است در نتیجه به احوالات انسان آخرالزمانی فکر نمی کنیم بلکه به تبسّم نوزادانمان لبخند می زنیم و خودمان را با امید به آینده آنها زنده نگاه می داریم.
در آن نوار ساحلی حدود یک میلیون و چند هزار نفر هر روز راه می رویم اما چگونه روزمان را به شب می رسانیم.
هر فردی غیر از نیازهای اوّلیه زیستی به لوازم سرگرمی و تفریح، به کتاب و وسایل آموزشی و ...هم نیاز دارد.
امّا در آن باریکه خبری از اینها نیست. یا در حداقل است.انسان نیاز به لباس نو پوشیدن دارد امّا سال هاست کودکان و زنان آنها مجبورند به حداقل ها قناعت کنند.چون طی 8 سال محاصره لباس و پوشاک به راحتی و به میزان زیاد و متنوع در دسترس مردم قرار نگرفته، در صورتی که انسان مخصوصا زنان و کودکان دوست دارند با خرید لباسی نو شادی کنند.
غیر قابل تصور است که این جمعیت آب آشامیدنی و تصفیه شده را چگونه به دست می آورند.مخصوصا در هر یک از جنگ ها که زیرساخت ها و منابع تامین آب شرب منفجر می شود و با این محاصره قابل نوسازی هم نیستند.در زمان جنگ که دسترسی به آب کمتر می شود چگونه استحمام می کنند در صورتی که در آن هوای گرم چند روز حمام نرفتن انسان را کلافه و خُلق او را تنگ می کند.
در آن نوار باریک منظره و چشم اندازی نیست تا آب و هوایی تازه کنند، حتی نمی توانند برای تنوع هم که شده به سفر و گردش بروند. راه دریایی که توسط ناوهای صهیونیستی سد شده است.
آن جهاتی هم که با اشغال گران هم مرز است اگر قدمی بیرون از زمینشان بگذارند با سرنوشت ربوده شدن، سوختن، مُثله شدن، زندانی شدن، تجاوز و کشته شدن توسط وحشی ترین موجودات رو به رو می شوند.
تصور بکنید در آنجا مادر و پدرها هر روز نگرانند که مبادا امروز کودک یا نوجوانشان توسط صهیونیست ها ربوده شود.یا او را با زدن و چند ساعت اسیر گرفتن خوار و ذلیل نشان دهند و روحیه اش را بشکنند، چون اینها در روحیه حسّاس و لطیف فرزندشان تاثیر می گذارد.
مردان نگران ناموس خود و زنان و دخترانشان هستند و زنان هر روز را با ناراحتی کشته شدن یا ربوده شدن مردانشان به سر می کنند.در آنجا ترسی از شهادت نیست اما هرچه باشد عاطفه و انس به خانواده و خویشان و دوستان است که آنها را غمگین می سازد.
تمام این غم ها و دل نگرانی ها یک طرف و اینکه هر لحظه احتمال حمله صهیونیست ها را می دهند. نگرانند که این زندان بزرگ مدام زیر بمب و خمپاره رژیم نامشروع باشد و غیر از این که تنها زیرساخت های حیاتی شان را به طور حساب شده و مستمر نابود کند، هیچ راه فراری نیابند و نتوانند به کشورهای همسایه پناهنده شوند.اگر چه حمیّت آن مردم استوار اجازه نداد در جنگ اخیر هم که برای چند ساعتی گذرگاه رفح باز شد از آنجا فرار کنند چون نمی خواستند عرصه ی مقاومت را ترک و به دشمن پشت نمایند.
نمی توانیم تصور کنیم چون تا در آن شرایط زندگی نکنیم شرایط برایمان قابل لمس نمی شود و صرفا یک تصور تخیلی و داستان گونه می شود.
برای اکثر ما که به تن پروری، لذت جوئی، تنوع طلبی و پرتوقعی مخصوصا در کلان شهرها عادت کرده ایم، چون این نوع زیست غیر قابل تصور ذهنی ماست لذا صورت مسئله را پاک می کنیم و می گوئیم دروغ است و مساله آنقدر هم حادّ نیست.
امّا واقعیت دارد، مردم زمین باریک و کم وسعت غزّه اینگونه روزگار می گذرانند.و بسیار بدتر از آنچه که به رسانه ها مخابره می شود.
ساکنان فلسطین همیشه در محاصره و آزار یهودیهای صهیون بوده اند یعنی قبل از سال 1948 تا به امروز.و همیشه حوادث خونباری مثل صبرا و شتیلا برای آنها تکرار شده است.امّا از سال 2006 که اسرائیل در جنگ 33 روزه از حزب الله لبنان شکست خورد برای جبران شکست و تنگ تر کردن عرصه بر حزب الله ، نوار غزه را به طور همه جانبه محاصره کرد.به خیال اینکه سریعا نسل فلسطینی ها در غزه را ریشه کن کند و سیطره کاملی بر تمام جنوب غربی فلسطین بیابد.در این 8 سال هم سه جنگ به غزه تحمیل کرده است.
در تمامی این سال ها مردم غزّه فقط از طریق تونل های باریکی با مصر ارتباط داشتند.اگر چه حفر تونل ها از دهه ی 1980 آغاز شده اند امّا اوّلا مگر از یک یا چند تونل باریک چقدر آب، غذا، دارو، لباس و ....می توان به درون برد، آن هم با دست انسان و برای حدود یک میلیون و 800 هزار نفر.
مقایسه کنید با شهرهای کوچک ایران که هر روزه چرخه زندگی در آن ها جریان دارد.مثلا شب ها زباله ها جمع آوری می شود و صبح ها ماشین ها و کامیونهای حمل غذا، مرکبات، سبزیجات و ....به شهر وارد می شوند.
و اگر فلسطینی ای هم قصد عبور از غزّه به مصر را داشته باشد با هزار سوال و جواب و امّا و اگر از سوی نیروهای مصر روبه روست و امنیت تونلها از سوی دولت های مصری همیشه در مخاطره بوده اند و در معرض تخریب اند.
در جنگ قبلی که باز همزمان با ماه رمضان بود تلویزیون خانمی را نشان می داد که می گفت حتی وعده ی سحر و افطاری خودش و تنها دختر بچه ای را که از کلّ خاندانش برایش باقی مانده بود، ندارد و همسایه ها سعی می کنند غذایی برای آن دو تهیه کنند. یا پدری که شرمنده کودکانش بود و می گفت به علّت کمبود غذا نتوانسته برایشان غذایی تهیه کند، برای بچه های معصومی که به دیوار تکیه زده بودند در حالیکه کاملا بی حال و کم رمق بودند و زیرچشمشان کبود شده بود.
امروزه فقط صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیست که اخبار و تصاویر گوشه ای از واقعیات آنجا را نشان می دهد بلکه آزادگان جهان و پزشکان و خبرنگارانی که به آنجا رفته اند نیز اذعان دارند غزّه بزرگترین زندان جهان است.
اکنون با این شرایط نیاز به یک انتفاضه ی اساسی است و چون این شرایط با هیچ کدام از معادلات دنیایی قابل توجیه و درک نیست بنابراین مقاومت در این شرایط هم باید با یک قوت روحی غیرعادی و یک نیروی غیر دنیایی همراه شود یعنی نیروی ایمان و مدد از امدادهای غیبی.
امام خمینی (ره) فرمودند: « انبیاء (ع) آمدند تا بگویند یا ثابت کنند می توان مادّه را به انرژی تبدیل کرد ». و مردم فلسطین هم چون حضرت ابراهیم (ع) ثابت کردند که می توان آتش را به گلستان تبدیل کرد و با یک قدرت روحی فوق العاده طی این همه سال و با محاصره همه جانبه در باریکه ای 2880 کیلومترمربعی با کمبود آب، غذا، دارو،کشاورزی، دامداری و ...زندگی کرد.
همان قدرت روحی ای که امام خامنه ای (مدظله العالی) فرمودند: « این درس است، این نشان می دهد که قدرت مقاومت انسان، قدرت ایستادگی یک مادر که فرزند خود را مقابل خود کشته می بیند ، یک زن که برادر یا پدر یا همسر خود را زیر فشار می بیند، از آنچه ما در ذهن خودمان تصور می کنیم به مراتب بیشتر است، قدرت خودمان را بشناسیم.»
و رمز این قدرت روحی فوق عادی را رمضان عبدالله از رهبران جهاد اسلامی چند روز پیش چنین بیان کرد: « ملت فلسطین حتما پیروز خواهد شد چون جز برای خدای عزّ و جلّ رکوع نمی کند.»
حال با بیان یک گوشه ناچیز و تصوری بسیار اندک از رنج های روزانه ی حدود دو میلیون بی گناه زندانی در نوار غزه معلوم می شود چرا باید مقاومت و مبارزه آنها با دشمنِ تا بُن دندان مسلح، «انتفاضه» نامیده شود نه چیز دیگری.چون برای نجات از یک رنج تاریخی و رهایی از شرایط استثنائی نیاز به لرزاندن و تکان خوردنی تاریخی دارد.
و اما صحنه دوم از کودک دیگر؛ چند روز پیش در شبی که فردایش روز قدس بود اخبار تصویر پسربچه ی 9- 10 ساله ای از غزه را پخش کرد. این بچه که در آن شرایط زودتر از سنّش بزرگ شده بود، طوری حرف می زد که گویا سید حسن نصرالله یا یکی از رهبران مقاومت صحبت می کند.چیز عجیبی بود چنان با صلابت و تحلیل گری این مَثَل را می زد و هموطنانش را به مقاومت دعوت می کرد: « آنها خیال کردند غزّه چوب خشکی است که زیر پایشان می شکند، نفهمیدند غزه همچون مینی است که اگر به آن نزدیک شوند زیر پایشان منفجر خواهد شد، الله اکبر یا اهل غزّه »
با این روحیه حتما انتفاضه محقق خواهد شد.....
نوشته و تحقیق از : وبلاگ آبشار تسنیم